می گوید تقصیر اوست ، شوهرش هیچ چیزی برایش کم نگذاشته

دیگری اما میگوید ؛ مدام به او توهین میکند و حتی کتکش هم میزند!

من اما همچنان معتقدم ، عامل اغلب موارد "پشت کردن زنان به زندگی مشترک"(1) خود مردها هستند

هیچ دلیل قانع کننده ای وجود ندارد که یک زن - با وجود داشتن همسری که به او احترام می گذارد ، همیشه پشتیبان اوست و همچنان او را به لحاظ عاطفی و جسمی اشباع میکند - به مرد دیگر فکر کند.

مردی هم که سعی نکند به اندازه ی کافی برای خانواده اش جذابیت داشته باشد ، محکوم به این است که در نهایت روزی خانواده اش به او پشت کنند - یا حداقل ته دلشان - دیگری را به او ترجیح دهند. این ؛ قانون طبیعت است.


(1) این عبارت بجای واژه "خیانت" که اغلب مذموم جلوه می کند آمده است. فکر میکنم جایگزین مناسب تریست.

بعضی وقتها آدم همه مشکلات پیش رویش را می اندازد پشت سرش و می گوید همه شان به درک. ولی وقتی دوباره جلویش را نگاه می کند میبیند دیگر هیچ چیزی برای زندگی کردن ندارد

age

اینکه یک آدم در سن 19 سالگی به حرفها و رفتارهای 18 سالگی اش بخنند و آنرا حماقت بخواند کاملا قابل لمس است ، اما آیا اینکه یک آدم 40 ساله هم نسبت به کردارش در 39 سالگی چنین نظری دارد یا نه را فقط یک آدم 40 ساله میفهمد

idealism

ایده آل گرایی ، بیش از آنچه به آدم کمک کند ، آدم را عذاب میدهد

ادامه مطلب ...

love

از یک جایی به بعد دیگر خبری از آن "عشق در یک نگاه" ها و "قلب آدم توی دهن آدم آمدن" ها نیست

تین ایجرت که تمام شود ، خیلی چیز های دیگرت هم تمام می شود

McDonald's

یکی از فانتزی های ذهنم همیشه این بوده که روزی در 60 - 70 سالگی بروم آمریکا ، توی یکی از این شعبه های McDonald's توی یک شهر کوچیک توی تگزاس...یا شاید اوهایو! خدا را چه دیدی شاید هم فلوریدا.فرقی ندارد ولی اینکه چرا از بین این همه شهر معروف و توریستی ؛ میخواهم به یک شهر کوچک و دور افتاده بروم ، خود حدیث مفصل است.

مهم نیست ، دلم میخواهد توی یکی از این فروشگاه های McDonald's غذا بخورم. ساندویچ با سیب زمینی اضافه. از آن ساندویچ های گنده ی دوبل همبرگر و یک پپسی اصل. شاید هم کوکا...کوکای اصل...

تمام که شد ، بلند شوم بروم دم در. در حالی که شلوارک به تن دارم و یک شکم بالا آمده که به دکمه های پیراهنم فشار می آورد ، بروم روی یکی از این صندلی های جلوی فروشگاه بنشینم و در حالی که آفتاب ملایمی به سرم میخورد نیویورک تایمز بخوانم


- آن زمان که 9 سالم بود و مقاله مینوشتم پر از فحش به آمریکا ، و زمانی که توی مدرسه ما را جمع می کردند که به صف بایستید و جیغ بزنید "مرگ بر آمریکا" ، هرگز فکرش را هم نمیکردم روزی دلم بخواهد بروم آمریکا

نمیدانستم چرا فقط میدانستم آمریکا یک چیز " بد " است که باید بمیرد. خب لابد آنها هم یک روزی دارند که خلق شان را جمع میکنند و بر ما مرگ میفرستند

ادامه مطلب ...